من بودن هرچیز را انکار می کنم
بودن یا حتی نبودن آنفقط نمیدانم چرا
چند چیز را نتوانم انکار کنم
اما
من باید بتوانم همه چیز را انکار کنم
هر چیزی را
خودم
تو, حتی آسمان وخورشید
و برای انکار هایم می دانم دلایل ام چقدر احمقانه و بچگانه اند اما باز هم انکار می کنم انکار
من برای انکار آسمان و خورشید
عینک دودی سیاهم را بر چشم می گذارم
من برای انکار انکار تو می روم و با کس دیگری باز می آیم
من برای انکار زندگی , راه مرگ را پیشه میگیرم
من انکار می کنم پس هستم